خورشید نه آنسـت که هر روز بچـرخد
خورشید سری بود جدا شد به جفا، های

سکوت محض

سکوت محض
یک وجود
بی وجود
...
صرفا جهت اظهار وجود
:)

نمیدانم، که میباشم «

بسم رب الوجود


نبودیم

بود شدیم

هستیم

اما نمیدانیم چه هستیم

می مانیم

می رویم

نابود می شویم

اما...


هنوز نمی دانیم

چه هستیم؟؟؟

...


نبودم، از همه ببخشید

سخت گذشت

تا به حال هرکه پرسید گفتم دانشجو هستم، دروغ نگفتم. گفتم کامپیوتر میخوانم، دروغ نگفتم. گفتم طراح وب  و گرافیک هستم، دروغ نگفتم.

نگفتم...

طلبه هستم!!!

آخر می دانی!!!

خودم را قبول ندارم

استاد امر کرد ملبس به لباس پیامبر بشوم

امر بود

استاد بود

امر استاد بود.

ماجرا ها داشتم

اما الان ناگهان و در عین حیرانی

لباسی مقدس را بر تن میکنم!!!

نمیدانم که یا چه هستم

امامیدانم لایق این لباس نیستم

خدایا

لایقم کن!!!

:(

:)