خورشید نه آنسـت که هر روز بچـرخد
خورشید سری بود جدا شد به جفا، های

سکوت محض

سکوت محض
یک وجود
بی وجود
...
صرفا جهت اظهار وجود
:)

لمس جهنم «

الان حالش خوب نیست

من بجاش مینویسم

تقصیر خودش بود

خودش میخواست بدونه

هرچی گفتم بسه، قبول نکرد

میگفت میخواد بدونه

میخواد لمسش کنه

میخواد باور کنه

میخواد یقین کنه تا ...

هی اصرار کرد و هی انکار کردم

 تقصیر خودش بود

منم چیزی بهش نگفتم؛

گفتم: خودت صداشو نمیشنوی؟

گفت: مگه جهنم صدا داره؟

گفتم: انگشتاتو بذار توی گوشت... خوب دقت کن... صدای آتیش رو میشنوی؟

همین

بخدا من چیزی نگفتم

اما از اون موقع دیگه چیزی نمیگه

هععععی

واقعا صدا وحشتناکیه هرم آتیش زیر گوشت

که حتی باورش هم نداری