خورشید نه آنسـت که هر روز بچـرخد
خورشید سری بود جدا شد به جفا، های

سکوت محض

سکوت محض
یک وجود
بی وجود
...
صرفا جهت اظهار وجود
:)

خودم:) «

+هی

-هوم؟

+چته؟

-هیچی!

+پس چرا کم باهام حرف میزنی؟

-خوب!

+خوب چی؟

-باهات حال نمیکنم!

+هاااا!؟

-خوب رک گفتم که معطل نشی :)

+با من حال نمیکنی؟

-اوهوم!

+هه، دلتم بخواد، تو خود منی!

-هععععععی :(

+چته، فهمیدی اشتباه کردی خخخ، بیخیال بخشیدمت:)

-نچ!

+پ چی؟

-حیف من، که تو ام :(

 جدا خودت با خودت حال میکنی؟

+اوممممم، هعععععی:(

 نه راس میگی، حیف تو که منی :(

-اوهوم :(

 نمیخوای درست بشی؟

+نمیتونم:/

-هععععععی:/

+اوهوم، هعععععی:/

سین سکوت محض

:(